پست سی ام رمان نیوشا
.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

من که بودم همه جا مرکز عشق همگان

من که چون سنگ بودم قلب شکستم همه جا

من که قلب سنگیم راه نداشت بهر کسی

پس چه شد که شدم شیشه و تو سنگ سیاه

***پست سی ام رمان نیوشا***

خدایا چرا هیچ چیز نمیگه ؟ کلافم کرده . جواب کیان رو هم نمیده . شاید چند ثانیه بیشتر نگذشته باشه ولی با حالتی که من دارم و تنها دیدن سفیدی سنگ کف سالن و جواب ندادن پارسا ! باور کنید نگرانی مثل بوته لوبیا سحر آمیز با سرعت سرسام آوری در وجودم رشد میکنه و هرلحظه تحمل شرایط سخت ترمیشه . از اونطرف





:: بازدید از این مطلب : 181
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : admin
ت : 13 فروردين 1395
.
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








صفحات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی